انعکاس تاریکی

انعکاس تاریکی

گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟!

گفت : آنقدر که بگویی...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

آخرین مطالب

  • ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۴ .....

نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پدر» ثبت شده است

نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود

اکران فیلم شروع شد،

شروع فیلم سقف یک اتاق 

دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق

سه, چهار, پنج, ...,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق! 

صدای همه در آمد

اغلب حاضران سینما را ترک کردند, 

ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین 

و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید. 

زیرنویس: 

این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...

دعا نوشت

بالاترین آرزویم برایت این است :

حاجت دلت با حکمت خدایت یکی باشد . . .

رضا زارعی
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۱۷ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۹ نظر

آنکه دستم بگرفت پدر بود...

بوسه می زنم بر دست های پدرم که هیچگاه دست هایم را رها نکرد

دوستت دارم پدر

پدر نوشت

به دنبال قشنگ ترین واژه ها و کلمات میگردم
اما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند
فقط میگویم  دوستت دارم پدر  روزت مبارک

رضا زارعی
۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۸ نظر

     کمبود خواب
    با یک روز مرخصی حل می شه!

    کمبود وقت
    با مدیریت زمــان.

    سایر کمبود ها نیـــز علاجی داره ...

    با کمبود دست هایت چه کنــم ؟!  

به یاد تمام فرزندان شهدا

قشنگ نوشت

همه جا صحبت از مرغ است هیچ کس از خروس نمیگوید
اینجا سیر شدن مهمتر از بیداریست

رضا زارعی
۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳ نظر


  

به سلامتی اون پدری که

هنگام تراشیدنموی کودک مبتلا به سرطانش

گریه ی فرزندش رو دید

...

ماشین رو داد به دستش

در حالی که چشمانش پر از گریه بود

گفت : حالا تو موهای منو بتراش !


به سلامتی بچه هایی که شیمی درمانی می کنن

و به پدر و مادرشون میگن : من شبیه رونالدو هستم یا کولینا.

پدر و مادرشون هم میگن تو از هر دو تا شون خوشگل تری

دردناک ترین کلمه ای که تاحالا شنیدم ، همینه !!!! ... بچه های سرطانی ! ...

با آرزوی شفای همه ی بیماران بخصوص کودکان سرطانی

و با تشکر از شما سروران همیشه همراه..فدای قدم همتون

 

رضا زارعی
۲۶ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۳۳ موافقین ۶ مخالفین ۱ ۲۸ نظر

گنجشک ناز و زیبا، که میپری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک، دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی بابام رو تو ندیدی؟

دیدمش از این جا رفت اون بالا بالاها رفت
پیش ستاره ها رفت
یواش و بی صدا رفت

ستاره آی ستاره، پولک ابر پاره
خاموشی و می تابی، بیداری یا که خوابی
به من بگو وقتی که خواب نبودی بابام رو تو ندیدی؟

دیدمش از این جا رفت اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ی ماه

ماه سفید تنها، که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون، چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی، بابام رو تو ندیدی؟

همینجا پیش من بود، نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت

خدا که مهربونه، پیش بابام می مونه
گریه نمیکنم من، که شاد نباشه دشمن


رضا زارعی
۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۴ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ نظر

احتیاجی به تسبیح نیست..

دستانت را که به من بدهی..

با انگشتانت ذکر دوست داشتن میگویم...

دوستت دارم پــــــــدر

نصیحت نوشت

با کسی باش که تو را بخواهد . . .
نه کسی که تو را هم بخواهد . . .

رضا زارعی
۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۴۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر