انعکاس تاریکی

انعکاس تاریکی

گفتم اینجا تا مشهد چقدر راه است؟!

گفت : آنقدر که بگویی...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

آخرین مطالب

  • ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۴ .....

نویسندگان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

هیچ بارانی را به یاد ندارم
جز آن بارانی
که زیر چتر تو بودم و
خیس ام کرد

لطیف هلمت

منتظر نوشت

منتظرم ...
شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی ،
در آرشیو رادیو ...
زنگ بزن،
بگو که می‌خواهی مرا بشنوی

رضا زارعی
۲۹ دی ۹۳ ، ۰۹:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد

  هیچ فاصله ای دور نیست

هیچ زمانی زیاد نیست

و هیچ عشق دیگری نمی تواند آن دو را از هم دور کند

محکم ترین برهان عشق ، اعتماد است !!

قشنگ نوشت

رعد و برق  هارت و پورت است

چیزی در دل ابر نیست جز اشک  جز باران . . .

رضا زارعی
۰۴ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۷ نظر

می خواهم کمی بروم

آن سوی دنیا

آنجا که آسمان، پنجره بیشتر دارد

و خدا هم، دیدی بهتر ...

السلام علیک یا سلطان عشقـــ♥ علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

قشنگ نوشت

ز نامردان، علاج درد خود جستن بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها ...

صائب

رضا زارعی
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ نظر

در من

آدم برفی ای ست

که عاشق آفتاب شده ..

و این خلاصه ی همه، 

داستان های عاشقانه جهان است

 

جالب نوشت

ما از دنبال هیولاها زیر تخت‌مون دست برداشتیم

زمانی که فهمیدیم اون‌ها در وجود ما هستند . . .

رضا زارعی
۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

بعضی از مردها
انقدر مرد هستند
که یک زن،می تواند
باخیال راحت زن باشد

عشق نوشت

در عشق ، یک و یک می شود یک

ژان پل سارتر

رضا زارعی
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۰۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر

گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند...

از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی:

مگه دستم بهت نرسه...

عشق نوشت

نادر از هند نبرد
آنچه تو بردی ز دلم..

 اخوان ثالث

رضا زارعی
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

قطره؛ دلش دریا می خواست

خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود

هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!

قطره عبور کرد و گذشت

قطره پشت سر گذاشت

قطره ایستاد و منجمد شد

قطره روان شد و راه افتاد

قطره از دست داد و به آسمان رفت

و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت

تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!

خدا قطره را به دریا رساند

قطره طعم دریا را چشید

طعم دریا شدن را

اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟

خدا گفت : هست!

قطره گفت : پس من آن را می خواهم

بزرگ ترین را، و بی نهایت را !

پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!

و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد

اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت

آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت

قطره از قلب عاشق عبور کرد!

و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :

حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است...


رضا زارعی
۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۲:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر