اینجا جاییـست کـه غرور بعضی پسران . . . نمایش کش شورت
و
افتخار بعضی دختران، . . . بوق ِ یک بنـز آلبـآلویی
اینجا جاییـست کـه غرور بعضی پسران . . . نمایش کش شورت
و
افتخار بعضی دختران، . . . بوق ِ یک بنـز آلبـآلویی
این چیزایی که میگم رو گوش کن...
شاید بعضی از قسمت هاش خاطرات تو باشن!
آهن پرست بودن دختر ها یه خصلت ۱۰۰٪ نسبیه
این خاصیت دختر ها خلاصه میشه تو چشم های تو!
دختر ها دقیقا همون قدر آهن پرست هستن که:
تو به جای دیدن یه دختر یا یه زن یا حتی گاهی یه مادر!
فقط برجستگی میبینی...
اگه خیلی دوست داری بدونی چطوری آهن پرستن برو ادامه مطلب(پیشنهاد میکنم ادامه مطلب رو هم بخون)
مامان ؟
مامان، اجازه هست ابروهامو بر دارم ؟…………نـــــــــه
مامان، اجازه هست موهامو زیتونی کنم ؟…………نــــــه
مامان، اجازه هست تونیک صورتی بپوشم ؟…………نـــــه
مامان، اجازه هست مثل باربی آرایش کنم ؟…………نـــــــه
مامااااان یعنی چی که همش میگی نه…. من ۱۸ سالم شده ها
.
.
-مامان: اَ اَ اَه جمشید، بسه دیگه ...
ماااامااااان نگفتم گه منو جمشید صدا نکن اسم من "جاستینه"چند بار باید بگم
طنز نوشت نه گریه نوشت
دختری با ظاهری ساده از خیابان گذشت که پسری در پیاده رو به او گفت:
چطوری سیبیلو؟
دختر خونسرد ، تبسمی کرد و جواب داد:
وقتی تو ابرو بر میداری و مو رنگ میکنی و گوشواره میندازی
من سیبیل میزارم تا جامعه احساس کمبود مرد نداشته باشه !
بیاید همه رو دعا کنیم
دیگر وضع فرهنگ
بدتر از این نخواهد شد
پس چه فرقی می کند
محمود باشد یا حسن!
این نوشته درد دارد ...
ببخشید آقا پشت کتتون خاکیه!....
سلام ! چطوری این چیه به صورتت چسبیده؟!.....
وایستا ببینم این چیه لای موهاته...ازکنار داربست گچکاری رد شدی؟.....
معذرت می خوام خانم اما انگار چادرتونو برعکس پوشیدین؟....
هی !
حواست هست؟ شلوارت رنگی شده ها!!....
.
.
خیلی راحت عیوب ظاهری مربوط به لباس ، تیپ ، قیافه و صورت رابه هم تذکر می دهیم
طرف مقابل هم خیلی راحت می پذیرد و گاه تشکر هم می کند!
اما چرا وقتی به کسی امر به معروف می کنیم یا نهی از منکر
گاه ناراحت می شود
مگر نه اینست که
مثل همیشه زشتی ویا نادرستی ظاهر، رفتار یا افکارش را تذکر می دهیم؟
مگر نه اینست که انسان زشت ، جامعه را زشت می کند؟
راستی!
دقت کرده اید
چه زود به زشتی ها عادت می کنیم ...
از آن بدتر!
چه راحت زشتی ها را زیبا می بینیم!
دخترک که به شدت پسر رو دوست داشت گفت: باشه عزیزم هرچی تو بگی.
پسرک دختر را عریان کرد، دخترآرام میلرزید ولی سخن نمیگفت میترسید.
میترسید عشقش ناراحت شود..پسرک مانندابری سیاه دختر را به آغوش کشید.
و بدون کوچیکترین بوسه شروع کرد.. دخترک آهی کشید.
و پسرک مانند چرخ خیاطی بالا و پایین میشد.
دخترک بدنش میسوخت ولی صدایی نمیداد.
پسرم چند تکان خورد و در کنار دخترک افتاد،دخترک بالبخند گفت: آروم شدی عروسکم!
پسرک آروم خندید و لباس هایش را پوشید و رفت.
دخترک ساعتی بعد تلفن را برداشت زنگ زد وگفت: سلام عشقم.
وپسرک مثل همیشه نبود و تنها گفت: دیگر بمن زنگ نزن و قطع کرد.
دخترک عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آروم گریست.
...چند سال گذشت/تبریک میگویم به پسرک!
همان دخترک زیبا شد فاحشه قصه...
یک بار دیگر...!!!
این گونه برایت تفسیر کرده اند...!!!
یعنی...!!!
صاحبش بکاره تو می اید...!!!
چون هنوز این یکی را امتحان نکرده ای...!!!
اما وقتی بکارت را از او گرفتی دیگر بکاره تو نمی اید؟؟
چون دیگر امتحانش کرده ای...!!!
میروی سراغ دیگری که بکار تو بیاید...!!!
اینها افتخار نیست
اینها عقده های تو می باشند...!!!
راستی بدان یکی هست که بکارت رسیدگی کند!!!