دیدگاه مراجع تقلید شیعه درباره خرافهای به نام «عیدالزهرا»
برخی مجالس وهنآمیز به اسم تشیع در خانهها و حتی دانشگاهها و حوزههای علمیه برگزار میشود و همین مجالس ساده و به ظاهر مخفیانه(!) بیشترین خسارت را به مکتب راستین اهل بیت(ع) و وحدت مسلمانان وارد میکند.
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،
ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است...
هر دم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا، دیگر ندارد فاصله
از کعبهی گل آمده، تا کعبهی دل میرود
این کاروان غم فزا؛ منزل به منزل میرود
یک زن میان محملی، بر ناقه در تاب و تب است
عباس و اکبر دور او، این زن خدایا زینب است
لحظه به لحظه میشود درد و غمش در دل فزون
گوید حسینش زیر لب، انّا الیه راجعون
نجمه نمیگیرد نگاه از روی ماه قاسمش
با اشک حسرت میزند، شانه به موی قاسمش
در مهد آغوش رباب؛ رفته علیاصغر به خواب
بوسد گلوی نـاز او؛ امّا دلش در اضطراب
وقتی رقیه پرده محمل به بالا میبرد
دل میبرد از قافله، چون نام بابا میبردش
حواسمان باشد....
داریم جایی "زنـدگـــی" میکنیم کـه:
هَرزگی "مـُـــــد" اســت (!)
بی آبرویــی "کلاس" اســـت (!)
مَســـــتی دود "تَفـــریــح" اســـت (!)
رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت (!)
گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت (!)
بی فرهنگی "فرهنگ" است(!)
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشد ونبوغ" است(!)
و......................
زندگی یعنی وزیر اقتصادی که وقتی عینکش را در میاورد چشمانش را می بندد که مبادا مردم را به رنگ واقعیشان ببیند
زندگی یعنی بی غیرتی قوی ترین مرد جهان نسبت به ناموسش
زندگی یعنی رئیس جمهور با پژو بیاید با دانشگاه شخصی برود
زندگی یعن ی فرهنگ سازان جامعه در حال فرهنگ سوزی اند
زندگی یعنی دروغ های صدا و سیما
زندگی یعنی پسرکی که از گشنی زیر پل جان داد و مسولینی که از خوردن سیر نشدند
زندگی یعنی آمریکایی که با بمب اتمی هیرو شیما را به آسمان بفرستت اما ایران را بخاطر انرژی صلح آمیز هسته ای تحریم کند تا بیمار ایرانی برای خرید دارو کلیه بفروشد تا بتواند باتری قلبش را بخرد
زندگی یعنی سرباز ایرانی که نماد هیتلر به پوتین میزند
زندگی یعنی سردار مملکتی که بخاطر سوء استفاده جنسی از مجرمین بازداشت میشود
زندگی یعنی مردمانی نامحرم