سرش رفت اما قولش "نه"
پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۲۲ ب.ظ
به مادر قول داده بود برمی گردد،
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد،
لبخند تلخی زد و گفت:بچم سرش میرفت اما قولش نمی رفت!
زیبا نوشت ♣
تلنگر کوچکی است باران، وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست
به شیعه بودنمان کمی افتخارکنیم وبرای غربت مولایمان کمی غم داشته باشیم.
به روزم.
عاقبتتون بخیر.